سلام به همه ی دوستان. من مهندس دانشگاه صنعتی اصفهان هستم و هیچ وقت تو فضای طلبگی نبودم و همیشه فکر می کردم وقتی رساله وجود داره چرا باید کسی وقتشو بذاره روی حوزه.
خب مردم اگه سوال فقهی داشته باشن میرن رساله می خونن. فامیلمون هم با روحانی جماعت ، چندان سر سازگاری ندارن و بهتره بگم بعضا با نظام اسلامی مخالفن . خلاصه خدا یک لطفی کرد و من با یک طلبه ای که قبلا دانشگاه خودمون بود ازدواج کردم. راستش رو بگم ؟؟؟
این سختی هایی که تو متن بالا نوشته حتی یک بار هم احساس نکردم. اصلا من هیچ سختی ای احساس نکردم. طلبه ها واقعا اخلاق عالی ای دارن. حداقل ۸۰درصد به بالا. همسر من واقعا خوش اخلاقه و به من و زندگیمون عشق می ورزه. و خانواده ی من خیلی به طلبگی جذب شدن بعد از این که شوهر منو دیدن. طلبه ها واقعا آدمای خوبین. البته اونایی که من دیدم.
واقعا احترامی که خونواده های طلاب به هم میذارن من جای دیگه ای با این کیفیت ندیدم. من از زندگیم خیلی راضیم و واقعا عاشق همسرم هستم و به خاطر عشق به همسرم اصلا به لباسش توجهی ندارم. همسر طلبه بودن واقعا توفیق می خواد و البته یک امتحان بزرگ از طرف خداست چون آدم تو اوج نعمت قرار می گیره و باید قدر نعمت طلبگی و تحصیل علم دینی رو بدونه.
هیچ کس بیشتر از یک طلبه از خانومش مراقبت نمی کنه و این برای خانوم هایی که دل پاک دارن خیلی لذت بخشه. همسر من هرگز به من امر و نهی نکرده و همیشه با نادیده گرفتن اشتباهات من ، خیلی توی رشد من اثر داشته و من ایمان و زندگیمو مدیون همسر طلبه ام هستم. حتی اگه شب نون و پنیر بخوریم ارزشش از چلوکباب خوردن با یک غیر طلبه بیشتره. زندگی ما خیلی ساده است ، خونه و ماشین هم نداریم و یه خونه کرایه کردیم ولی من واقعا احساس کمبود توی زندگیم نمی کنم. به نظرم اونایی که احساس کمبود می کنن به خاطر دوری از خداست. تا به خدا نزدیک نشن احساس غنای وجودی نمی کنن. بازم بگم با این که من تو فضای طلبگی نبودم هیچ کدوم از مشکلات بالا رو نداشتم فقط کافیه بخوایم به خدا برسیم اونوقت احساس آرامش می کنیم.
تا وقتی وارد دنیای طلبگی نشید متوجه رجوع زیاد مردم به روحانیون نمی شید. من با همسرم رفتیم برای بچه های مدرسه ها صحبت کنیم، همون یکی دو روز اول اونقدر بچه ها اشتیاق نشون دادن و مسائل خصوصی شون رو درمیون گذاشتن و سوالاتشون رو می پرسیدن که آدم تعجب می کنه. واقعا هنوز هم هر مشکلی داشتن به روحانیون مراجعه می کردن .
با این که همسر من هنوز سطح ۱ رو هم تموم نکرده و حوزه ۵ سطحه. من تا وقتی که از فضای خانواده و فامیل خودمون بیرون نیومده بودم نمی فهمیدم که چقدر مردم برای رفع مشکلاتشون به طلبه ها و روحانیون مراجعه می کنند. واقعا طلاب محل رجوع مردم هستن.همین باعث میشه که مشکلات خود طلبه ها در نظرشون کوچیک بیاد چون دائما با مشکلات بزرگتر مردم سر و کار دارن.
به خدا من قسم می خورم اگه حقیقت دین رو ارائه بدیم ( نه فقط ظاهر دین رو) همین جوونایی که از دین زده شدن، همه مشتاقانه به سمت دین میان. طلبه هایی که من دیدم اکثرا همشون خیلی باصفا هستن و واقعا نیت هاشون برای خدا خالصه و زندگیشونو وقف امام زمان کردن. زندگی طلبگی نور عجیبی داره که تا تجربه نکنید ملتفطش نمی شید. خیلی خلاءهای علمی توی کشور ما وجود داره که فقط طلاب از پسش برمیان.
کاش مقالاتی برای اهداف حوزه ها تدوین می شد تا مردم بدونن این طلاب برا چه اهدافی اینقد زحمت می کشن. تمدن سازی بزرگ ترین هدف خیلی از طلبه های جوون هست. عشق و نوری که تو زندگی طلبگی هست به همه چیز حتی سادگی این زندگی می ارزه. من عاشق سادگی ام. و هزار بار هم اگه برگردم به گذشته باز هم با طلبه ازدواج می کنم. هر بار مصمم تر از قبل. یا علی.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین